
گفته مي شود اين محافل ضمن ارزيابي تحولات يک سال و نيم گذشته به اين نتيجه رسيده اند که ديگر با «دروغ تقلب در انتخابات» و «پيروزي موسوي» نمي توان جنبشي اعتراضي برساخت و اگر قرار است جريان براندازي يارگيري سياسي و اجتماعي کند بايد پيش از آن که بقاياي اپوزيسيون نيز از هم بپاشند يا ابعاد رسوايي و انزوا گسترده تر شود، ادعاي دروغين «تقلب» و «پيروزي» را به تدريج به بايگاني سپرد و از نقطه ديگري شروع کرد، چنان که گنجي مي گويد «سبز بودن لزوماً به معناي باور به تقلب و پيروز بودن موسوي نيست. مي توان باور داشت تقلب نشده همچنان که تاج زاده و بهزاد نبوي و رمضان زاده و عبدي و ديگران مي گويند و موسوي طبق نظرسنجي ها در سراسر کشور- به جز تهران- از احمدي نژاد عقب بوده اما در عين حال سبز بود.
سبز بودن را بايد معنايي ديگر کرد».
اما فارغ از خاستگاه رفتار انتحاري گنجي در خدمت تغيير فاز مورد نظر سازمان سيا، محافل توجيه نشده ضد انقلاب که رشته ها و بافته هاي 17-16 ماهه خود را -آن هم توسط کسي که قهرمان! معرفي مي شد- پنبه مي بينند، واکنش هاي عجيب و غريب و خواندني بروز داده اند.
سايت بالاترين در واکنشي که کامنت هاي خواندني اي نيز به همراه داشت نوشت: انصاف اين است که بگويم گنجي آن استدلالات را به اين بهانه عنوان کرده تا ثابت کند مي توان به تقلب در انتخابات و پيروزي موسوي معتقد نبود و «سبز» بود اما به نظر مي رسد آنچه در اين بحر طويل گم شده باشد اين است که به هر حال وقتي جناب گنجي با اين صغري و کبري چيدن، «استدلال» و نيز «تاکيد» مي کند که تقلبي نشده و نتيجه مستقيم آن اين است که احمدي نژاد در واقع نماينده و منتخب واقعي جمهور مردم است. خب! آن وقت طبعاً سوال ساده اي که به ذهن ساده دلي مثل من مي ر سد اين است که اگر واقعاً جناب احمدي نژاد رئيس جمهور منتخب و حقيقي مردم است، پس ما چه حرفي داريم براي زدن، و در واقع به چه داريم اعتراض مي کنيم اين وسط، يا صريح تر بگويم، ما چه حقي داريم که اعتراضي کنيم به انتخابات يا «رئيس جمهور» و کارکرد رژيم؟
بالاترين سپس به بازتاب تحليل گويانيوز ( به قلم گنجي) در کيهان استناد مي کند و مي نويسد: کيهان به استناد مقاله گويانيوز مي گويد بي خود شلوغ نکنيد، کله گنده هاي سبز و تاج زاده، رمضان زاده، بهزاد نبوي و عبدي مي گويند تقلب نشده است. به خبر کيهان مراجعه کنيد ببينيد خوش نويسي هاي جناب گنجي به مذاق چه کساني شيرين آمده است. البته نشريه وزين کيهان تنها رسانه نظام نيست، جهان نيوز و تابناک و وطن امروز و تعداد بي شماري از سايت ها هم به اين مسئله پرداخته اند.
زير اين تحليل بالاترين کامنت هايي از عناصر ضدانقلاب عصباني و بي خبر از همه جا جلب توجه مي کند، از جمله: «گنجي به جاي آن که به نظرات اصلاح طلبان منحط ]![ مراجعه کند، بايد به نظرات مخالفان مراجعه کند... گنجي ها ستون پنجم حکومتند و اين تمثيل درباره آنها مصداق دارد که: به آهو مي زند هي بر دويدن، به تازي مي زند هي بر گرفتن.... اين ديوث فکر مي کند چون زندان رفته و کتک خورده، مي تونه هر ]...[ دلش مي خواهد بخوره. ]...دم[ به آن نهادهاي اروپايي که چپ و راست به اين ]...[ تو دهن جايزه مي دهند. اين نشان دهنده اين هم هست که ما در دنيايي بس تخمي زندگي مي کنيم... آدم چرندي هست اين گنجي. توي احمق که اون طرفي، ديدي که چي شد؟ آن هم با مزخرفاتي مثل تاريکخانه اشباح و غيره.»
اما سايت «جرس» براي اينکه ثابت کند اکبر گنجي بي ربط نوشته استدلال هاي کاملا محکمي! ارائه کرده است؛ بخوانيد: «جنبش براي من از زماني شروع شد که موسوي خود را برنده انتخابات معرفي کرد و هر نتيجه اي غير از اين را باطل اعلام نمود. قطعا اين احمدي نژاد نبود که انتخاب شده است. آنچه شما (گنجي) به عنوان «اختلاف نظر» توجيه مي کنيد چيزي جز ايجاد شبهه آن هم در زمان و مکان کاملا غلط نيست. شما که سخنران اهداي جايزه قلم طلايي به احمد زيدآبادي بوديد فراموش کرديد که ايشان معتقد بود قطعا کروبي و موسوي به دور دوم خواهند رفت؟»!
جرس همچنين به همراه گويانيوز مشترکا مقاله اي را منتشر کرد که ادعا مي کرد: اظهارات تاج زاده و رمضان زاده و نبوي را بايد در کنار محدوديت هاي آنها ديد و حداقل به آنها استناد نبايد کرد. حتي در صورت اظهارنظر آنها هم، گفته هاي آنها نمي تواند مستند قرار گيرد. توقعي از خاتمي هم- که چندين انتخابات برگزار کرده و با سازوکار بسته آن آشناست- براي اظهارنظر در خصوص يک تقلب نه توقعي منطقي است و نه اخلاقي]![. در شرايطي که اپوزيسيون هر روز با موانع جديدي مواجه مي شوند، آيا تحليل دادن انرژي آنها قابل دفاع است؟ آيا گنجي هنوز سبز مانده است؟»
سايت بالاترين هم در مقاله ديگري نوشت: آقاي گنجي به نظر مي رسد جاي اين تحليل ها در حوزه اختصاصي تحليلگران و مکاتبات داخلي آنهاست تا پس از پختگي در حوزه عمومي منتشر شود و تبعات آن موجب وارد آمدن ضربه مهلک به اميد و حرکت اپوزيسيون نشود... شما به آقاي خاتمي استناد مي کنيد. يقينا خاتمي موضعي تندتر از آنچه اتخاذ کرده، بيان نخواهد کرد. اما نکته اساسي که در نوشته شما القا مي شود مبني بر اينکه شبهه در ]سلامت[ انتخابات، تنها بهانه اي است و خود مدعيان تقلب هم آن را باور ندارند، آيا به تحليل هاي کيهان شبيه نيست؟
در اين ميان تحليل سايت ضدانقلابي خودنويس جالب بود که نوشت: مقاله گنجي تغيير جهتي 180درجه اي را در مواضع گذشته وي نشان مي دهد. براي همه ما او مظهر مقاومت و پايداري بود و اکثر ما اعتصاب غذاي حماسي او را به ياد داريم. نکته ديگر اينکه هيچ پاسخ قانع کننده اي در رد نظريه او وجود ندارد. او مي گويد اگر ادعاي تقلب درست است، 27 ميليون نفري که مي گوييد به موسوي و کروبي راي داده اند، کجا بودند؟... به طور ساده گنجي يکه و تنها، تابويي را که مدت هاست بسياري از ما مخالفان را درگير خود ساخته و آن تابوي «تقدس و بي خطا و اشتباه بودن جنبش سبز» است، به چالش کشيده است و شايد به همين خاطر است که نارضايتي بسياري از طرفداران سابق وي را فراهم کرده است. اما هيچ کدام از اين ناراضيان مدرکي براي رد نظر گنجي ندارند و اکثرا با قضيه، احساسي برخورد مي کنند.
خودنويس اضافه مي کند: به جاي اينکه مثل گنجي در مقالات قبلي بپرسيم «با اين رژيم چه بايد کرد؟» و حالا که از پاسخ به پرسش تامل برانگيز او ناتوانيم- شايد بهتر باشد از خودمان بپرسيم «با اين گنجي چه بايد کرد؟»
زير اين مقاله خودنويس هم کامنت هايي جلب توجه مي کند: چه قدر... نه کساني که فکر مي کنند کروبي بي سواد 13ميليون راي آورده... عجيب است، سفسطه اينها مثل هم است. کديور مي گويد هم غزه هم لبنان، گنجي مي گويد کدام تقلب... اسماعيل خويي چي؟ او هم گفت شعار جمهوري ايراني مو بر تنش راست مي کند و اين را با شعار هيتلر مقايسه کرد. «ف، تابان» چي؟ او هم به همراه ديگر چپ ها از شعار نه غزه نه لبنان نگران شد و مدت ها در سايت «اخبار روز» عزا گرفته بود... آقاي گنجي روزي در تورنتو تابلويي را برايت با خط نوشتم و دادم، آن روز آن را تقديم به آرش زمان کردم. راستي از آن روزها به بعد کمتر حوصله مي کنم مقالات بلندت را بخوانم. تو از چشمم افتاده اي يا اينکه تو زبان ما را نمي فهمي.
و دست آخر «بالاترين» بود که نوشت: ما هنوز يک چيز را نمي دانيم. که از حکومت بيزاريم اما در قمار هر ساله در انتخابات نظام شرکت مي کنيم. جناب گنجي ما سردرگميم. اين قمار هميشگي ما ميان بد و بدتر است.